دموکراسی که بیماری ها را از بین می برد، بی اعتمادی است
با ورود به سال جدید، مقابله با بیماری که بیشتر دموکراسی آمریکا را تهدید می کند - بی اعتمادی تقریباً جهانی به نهادهای حاکمیتی آن - حیاتی است. خشم و دوقطبی که جامعه را از هم می پاشد از نشانه های بی اعتمادی است.
بی اعتمادی ویروسی است که وارد مغز افرادی شد که ژانویه گذشته به ساختمان کنگره یورش بردند. آنها بر این باور بودند که ماشین انتخاباتی آمریکا به نحوی برای ربودن انتخابات از دونالد جی ساخته شده است. ترامپ.
بیاعتمادی چیزی است که میلیونها آمریکایی را علیرغم همه شواهد، تشویق میکند تا از واکسیناسیون علیه کووید-۱۹ خودداری کنند.
چاه عمیق بی اعتمادی چیزی است که از زمان ترور جورج فلوید باعث شورش در سراسر کشور شده است.
غلبه بر بی اعتمادی آسان نیست. حقایق کار نمی کنند زیرا شکاکان باور ندارند که واقعیت هستند. مهم نیست که بازشماری در جورجیا و سایر ایالت ها که صحت محاسبات نهایی را تایید می کند، توسط جمهوری خواهان رهبری می شود. مهم نیست که واکسیناسیون واقعاً برای کاهش آسیب کروناویروس مؤثر است و دوستان واکسینه شده از اثرات مضر رنج نمی برند. برای آزادی فعالان پلیس مهم نیست که اکثر جوامع اقلیت خواهان حضور فعال پلیس هستند.
بعید است که احزاب سیاسی فعلی راهی برای خروج از بی اعتمادی و زبان مشترک ارائه دهند. هر چه بیشتر ترس از افراط گرایان در طرف مقابل ایجاد کنند، پول بیشتری جمع آوری می کنند. آنها با اغراق آمیز کردن ایدئولوژی های بیدار و حاشیه های جناح راست خشن پیروز می شوند. همین طور برای رسانه ها: تعارض توجه را به خود جلب می کند، که تبلیغ کنندگان را به خود جلب می کند.
هنگامی که بی اعتمادی به یک توده بحرانی می رسد، "سوگیری تایید" به طور مداوم آن را تقویت می کند. بیاعتمادی نه تنها سختتر میشود، بلکه حامیان بیشتری را جذب میکند، زیرا باعث شکستهای سازمانی میشود. هر چه چیزها بیشتر شکست بخورند - مدارس بازگشایی نشوند، کیت های تست در دسترس نباشند، بی خانمانی افزایش یابد، سیاستمداران شکست بخورند - مردم شک و تردید بیشتری دارند. پیو اخیراً دریافته است که 85 درصد از آمریکایی ها معتقدند که دموکراسی آمریکایی نیاز به تغییرات اساسی دارد یا باید به طور کامل اصلاح شود.
آمریکا در نقطه خطرناکی قرار دارد. بی اعتمادی مردم را به اقدامات افراطی سوق می دهد، همانطور که در جریان تهاجم و شورش های کنگره در تابستان 2020 دیدیم. برای اولین بار در خاطره آنها، ناظران جدی شروع به صحبت در مورد درگیری های داخلی سازمان یافته کردند.
با این حال، راه اعتماد ادامه نبرد علیه افراط گرایان در هر دو طرف نیست. گفتن به مردم که اشتباه می کنند، یا احمق، یا خودخواه هستند، فرمولی برای دو قطبی شدن بیشتر است.
آنچه مورد نیاز است، یک چشمانداز حکومتی است که آمریکاییها را برای کمک به بهتر شدن کارها درگیر کند. بسیاری از آمریکایی ها احساس ناتوانی می کنند، گویی توسط یک نیروی بیگانه هدایت می شوند. آنها هیچ ربطی به انتخاب عمومی ندارند و تقریباً هر آنچه از واشنگتن می بینند این باور آنها را تقویت می کند که این انتخاب توسط برادر بزرگ بدون احترام به اعتقادات و نیازهای محلی انجام شده است.
چشم انداز جدید حکمرانی باید آمریکایی ها را در تمام سطوح مسئولیت این امکان را بدهد که آستین ها را بالا بزنند و از عقل سلیم استفاده کنند. بوروکراسی را با چارچوب های انعطاف پذیر جایگزین کنید که به جوامع اجازه می دهد کارها را به روش خود انجام دهند. در آن صورت آمریکاییهای ناامید فرصتی برای ایجاد تفاوت خواهند داشت. به جای دستورات جعبه سیاه بوروکراتیک، آمریکایی ها باید دید واضحی نسبت به مقاماتی داشته باشند که واقعاً تصمیم می گیرند. تنها در این صورت است که دموکراسی می تواند پاسخگویی رای دهندگان را تضمین کند.
بسیاری، شاید اکثر آمریکاییها، به چشمانداز چارچوبهای سادهتر که توسط مسئولیت انسانی فعال میشوند، میپیوندند. فعالان چپ خواهان مسئولیت پلیس و سایر مقامات هستند. فعالان جناح راست از دستورات از بالا عصبانی هستند. همه خواهان مدارس بهتر هستند. پزشکان و پرستاران به رهایی از بوروکراسی بی پایان نیاز دارند. چارچوب مدیریتی جدید به جای دیکته کردن نحوه مدیریت کلاس درس یا مراقبت از بیمار، اهداف و دستورالعملهایی را تعیین میکند. مرزهای روشن اقتدار باعث می شود افراد در قبال کاری که انجام می دهند پاسخگو باشند.
چشم انداز جدید همچنین به یک پلت فرم پیچیده نیاز ندارد. این باید یک اصل اساسی را در بر گیرد: چارچوب های ساده تر که توسط مسئولیت انسانی فعال می شوند. بگذار مردم تصمیم بگیرند. بگذارید دیگران آنها را پاسخگو باشند. به جای یک پلتفرم دقیق، باید کمیتههای مستقل را فراخواند تا چارچوبهای جدید و سادهتر را منطقه به منطقه توصیه کنند. کنگره سپس می تواند در مورد پیشنهادات بالا یا پایین رای دهد.
هیچ یک از کشورها رهبری چنین جنبشی را نخواهند داشت، زیرا بیشتر گروه های ذینفع برای حفظ وضعیت موجود وجود دارند. در عوض، احزاب برای اصلاحات مورد نظر خود فشار خواهند آورد. اما اصلاحات هرگز اتفاق نمی افتد مگر در حاشیه، و اصلاح این جنگل بوروکراتیک یک کار احمقانه است. برای حل این آشفتگی بوروکراتیک - فقط 150 میلیون کلمه قانون و مقررات فدرال، هزاران زندگی لازم است. اصلاحات تقریباً هرگز موفق نمی شوند، زیرا دولت بوروکراتیک مدرن بر اساس فرضیه اشتباهی بنا شده است - که دستورالعمل های ضخیم با قوانین باید "راه درست" را برای انتخاب های روزمره دیکته کند. در سرتاسر آمریکا، پزشکان، معلمان، مشاغل کوچک و مقامات، موهای خود را کوتاه میکنند و سعی میکنند از دستوراتی پیروی کنند که در موقعیتهای خاص معنی ندارد. نیاز به تعویض دارد نه تعمیر.
در بیشتر موارد، آمریکایی ها معتقدند که دموکراسی ما نیاز به بازنگری دارد. بیایید یک جنبش برای انجام این کار ایجاد کنیم. جنگ خندق کنونی ما را به جایی نمی برد جز بی اعتمادی مداوم، شکست عمومی، و افشای وعده بزرگ دموکراسی آمریکایی.
فیلیپ کی. هوارد رئیس انجمن خیر مشترک است. آخرین کتاب او است با عقل سلیم تلاش کنید.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به خود نویسنده است.
[ad_2]