آیا این اشتباهات ساده را در بالش بادی مرتکب می شوید؟

همچنین در مدتی که کاسپار بیمار شده بود، بتهوون برای مراقبت از وی در سال ۱۸۱۵، متحمل هزینه زیادی شد و نتوانست برای مراقبت از خودش پولی داشته باشد. بتهوون در سال ۱۸۱۹، کار بر روی واریاسیونهای دیابلی و میسا سولمنیس را شروع کرد و در طی سالهای بعد سوناتها و باگاتلهای پیانو را برای برآوردنِ مطالباتِ ناشران و رفع نیاز مالی خودش آهنگسازی کرد. در اوایل سال ۱۸۱۸، سلامتی بتهوون مقداری بهبود یافته بود و برادرزادهٔ وی در ژانویهٔ همان سال به او ملحق شد؛ اما شنواییاش بدتر از قبل شده بود تا جایی که مکالمه نیز برایش دشوار شد و برای این کار نیاز به استفاده از دفترچهٔ یادداشت داشت. برای شخص فاسدی چون تو ضرری نخواهد داشت که بکوشی ساده و با حقیقت باشی، دل من از رفتارِ ریاکارانهای که با من داشتهای رنجها بردهاست و به آسانی نمیتوان از یاد برد… به تحریر درآمده، گفته میشود ۲۶۴ یادداشت نابود شدهاست (و یا دیگران تغییرش دادهاند)، این کار را به آنتون شیندلر منشی وی نسبت میدهند که پس از مرگ نویسندهٔ خاطرات، با این آرزو که فقط یک زندگینامهٔ ایدهآل از آهنگساز باقی بماند، بقیهٔ یادداشتها را از بین بردهاست.

تصور میشود که وی دارای شخصیتی جذاب بودهاست، و از همینرو، دوستان او در تلاش برای کمک به وی برای کنار آمدن با ناتوانیها و مشکلاتش به رقابت میپرداختند. آنها باید کنار روند و به ما احترام بگذارند». اشرافزادگان با دیدن بتهوون کنار میروند و راه را برای عبور او باز کرده و به وی ادای احترام میکنند. گوته به بتهوون اشاره میکند که بهتر است کناری بروند و به اشرافزادگان اجازهٔ عبور دهند. جمعی از اشرافزادگان ویَنی از مقابل آن دو در حال عبور از همان کوچه بودند. گوته هیچگاه دربارهٔ آثار بتهوون اظهار نظر نکرد و در عین حال مخالفتی هم از خود بروز نداد. در یکی از روزهای ملاقاتِ گوته با بتهوون در سال ۱۸۱۲، چنین نقل میکنند: «روزی گوته و بتهوون در کوچههای ویَن در حال قدمزدن بودند. اوایل سال ۱۸۱۳، ظاهراً بتهوون دورهٔ عاطفی سختی را پشت سر گذاشت و فعالیت آهنگسازی او کاهش یافت.

زندگینامهنویسان دلایل مختلف دیگری را نیز مطرح کردهاند که در کاهشِ فعالیت وی نقش داشتهاست، از جملهٔ آنها را علاقههای او به عاشقی و ارتباط با زنان یا سیاستهای سانسورِ شدیدِ دولت اتریش میدانستند. با توجه به اظهارات بتهوون در مورد شروع ناشنواییاش، تقریباً میتوان حدس زد که بیشترین آثاری که وی خلق کردهاست، در دورانِ کمشنوایی یا ناشنوایی او بودهاست. ناشنوایی بتهوون اندوهی بود که به آن مبتلا شد و تا پایان عمر با آن خو گرفت و از جانش بیرون نرفت. ، که در طولِ بیماریِ بتهوون از او مراقبت کرده بود، همچنان به حمایت خود ادامه داد. وی در ژوئیه ۱۸۲۱، در نامهای به آرشیدوک رودولف اعتقاد خود را به خدای یکتا، اینگونه بیان میکند: «خدا … محبوبیت تجدیدشدهٔ بتهوون منجر به تقاضا برای احیای (بازنویسی) اپرای فیدلیو شد که سومین نسخهٔ اصلاحشدهٔ آن در اولین اجرای ماه ژوئیه همان سال، با استقبال خوبی روبرو شد. گوته ابتدا نمیخواست که اثری از بتهوون بشنود، اما بالاخره مجبور شد که به آن تن دردهد و موومان اول سمفونی شماره پنج را بشنود. این مجموعه از کوارتتها، معروف به آخرین کوارتتها، فراتر از چیزی بود که در آن زمان نوازندگان یا شنوندگان انتظار داشتند. در حالی که بتهوون موفق شد خواهر و برادرش را در فوریه ۱۸۱۶ از حضانت خارج کند، پروندهٔ برادرزادهاش تا سال ۱۸۲۰ بهطور کامل حل نشده بود، و او غالباً به دنبال دادخواهی و دیدار با کارل، ابتدا در یک مدرسهٔ غیرانتفاعی و سپس در بهزیستی بود. This a᠎rt᠎icle has  been gener at ed wi​th GSA Content Generat or Demov ersi᠎on!

در طولِ سالهای بعد، بتهوون بهطور مکرر در زندگی برادرزادهٔ خود دخالت میکرد، کاری که کارل احساس میکرد رفتاری مغرورانه است. اما بر خلاف کنسرتهای قبلی که پرسودتر بود، از این کنسرت پول زیادی به دست نیامد، زیرا هزینههای اجرای آن بهطور قابل توجهی بیشتر بود. این دورهٔ کنسرت در سال ۱۸۲۶، بار دیگر تکرار شد. برادرزادهاش کارل گفتهاست که دلیل این عدم موفقیت، آن بود که «بسیاری از افراد (قبلاً) از کشور رفته بودند».∗ این آخرین کنسرت بالش گردنی اینتکس عمومی بتهوون بود. سیزده ساله بود که کار میکرد و در کلیسا ارگ مینواخت. جولیتا در غرقاب عجیب احساسات بتهوون، غوطهور بود چنانکه سالهای بعد، روی دفتر نُتهای خود نوشت: «بتهوون با کمترین صدایی برمیخاست و میرفت؛ خیلی زودرنج بود. بتهوون آرزو داشت و سعی میکرد برادرزادهاش تحصیلات عالیه داشته باشد یا تاجری معروف شود، اما در این راه ناکام ماند و کارل بیشترِ وقت خود را در قمارخانهها میگذراند و از دیگران پول قرض میگرفت.