من فکر کردم من می خواستم به حرکت به یک روستایی شهر کوه اما من خیلی اشتباه

شوهر من و من تا به حال تقریبا همیشه برنامه ریزی شده تا در نهایت حرکت در جایی روستایی هنگامی که ما آغاز شده و م

توسط ELEMENTORSITE در 18 تیر 1399

شوهر من و من تا به حال تقریبا همیشه برنامه ریزی شده تا در نهایت حرکت در جایی روستایی هنگامی که ما آغاز شده و ما خانواده است. ما می خواستیم یک هزینه زندگی پایین تر و این فرصت را به تجربه چیزی است که ما فکر به عنوان یک throwback,شیوه زندگی چیزی است که ما فکر می کردند که ما می خواهم پیدا کنید در یک شهر که در آن هر کس می دانست که همه مردم به ندرت قفل درهای خود را.

هنگامی که ما در نهایت به دنبال آغاز سه سال پیش ما هیجان زده بودند از آنچه ما را دیدم. خانه به راحتی هزینه یک سوم از آنچه که ذکر شده برای ما Bucks County, Pa. حومه. ارائه شده و آنها راه بیشتر بنگ برای جفتک انداختن ما—شما می توانید به راحتی پیدا کردن یک چهار خوابه دو و نیم داخل خانه کوه که نشسته در یک هکتار از زمین های کمتر از شش رقمی است.

ما می دانستیم که در حال حرکت از ما به شدت متراکم منطقه خواهد بود تنظیم است. اولین چیزی که ما را هر زمان ما در بر داشت مثال ما دوست شد و جستجو برای کسب و کارهای محلی به منظور ببینید که چگونه به دور ما می خواهم به سفر به خارج و یا به یک هدف اجرا (45 دقیقه در هر صورت با توجه به نقشه های گوگل).

مصمم شده توسط زمان و خورد ساده ترین کارهای محدود شد برای تبدیل شدن به, من و همسرم را تحت فشار قرار دادند به جلو است. ما در بر داشت مسکن محلی به منطقه و فرستاده او را یک کپی از ما قبل از تصویب و چند لیست ما را دوست داشت به طوری که او می تواند احساس برای چه ما به دنبال آن بودند.

من ترسیده بودند که او بلافاصله به نام من به من بگویید که یکی از خانه های ما فرستاده بودم بیش نبود سازگار با ما قبل از تصویب به دلیل آن را به حال یک چاه مستراح که او سریع به توضیح بود در یک گودال که در آن ما فاضلاب نشسته بود زیر زمین تا زمانی که آن را به بیرون درز کردن به زمین. او گفت: بسیاری از خواص ما می بینیم نیست تا قلاب به آب و سیستم فاضلاب و به جای تکیه بر چاه و سپتیک تانک. من هیجان زده بود حتی. پول فکر می کنم ما می خواهم صرفه جویی در آب و برق!

من انجام شده است که حس خوش بینی کور با من در درایو ما به تعداد انگشت شماری از خانه های او برنامه ریزی شده برای ما. خورشید نشسته کم آبی روشن آسمان و همانطور که ما ساخته شده است این ساعت-بازحمت حرکت کردن طولانی من در دوره ای تصور می کرد که ما به خانه رانندگی از من در قوانین. "من می توانید تصور کنید که زندگی در اینجا" من می خواهم اعلام کنم که من در هر زمان مطمئن بودم که نزدیک شدن به مقصد ما. پس از آن بود که همه چیز ما فکر می کنیم می خواستم: مایل از زمین باز شکسته توسط گاه به گاه مزرعه یا آتشنشانی.

به عنوان سفر کشیده ما وانت تلاش برای حرکت به پیچ و تاب از راه بازگشت ما سفر کرد. من عصبی شوخی در مورد چگونه ما می خواهم نیاز به تجارت ون ما برای چیزی با چهار چرخ درایو و تمام هزینه های دیگر ما متحمل می شوند و زندگی می کنند تا در اینجا شروع به ظاهر به ذهن من (ما نیاز به یک snowblower یک ژنراتور و اتومبیل های ما خواهد تجربه راه بیشتر و درنتیجه رانندگی بالا و پایین کوه در هر زمان ما می خواستیم برای رفتن, خوب, در هر نقطه واقعا....)

در زمان ما ون در نهایت زحمت کشیده راه خود را تا شیب تند از اول جلوی این روز را تغییر داده بود به کسل کننده و ابر و خوش بینی من شروع به محو شدن. درختان که صف جاده تا آنجا که چشم می تواند مسدود کردن خورشید و به نظر ما از هر یک از ما آینده نگر ، من می خواستم روستایی اما در حال حاضر که من ایستاده در وسط هیچ جا من با داشتن افکار دوم.

خانه خوب بود اما شوهر من اشاره کرد که ما می خواهم به از دست دادن مقدار زیادی از این شهر کوچک احساس ما امیدوار بودند اگر ما در واقع هرگز ملاقات همسایگان ما است. "و فراموش نکنید در مورد فوت و فن یا درمان او گفت:" همانطور که ما رو به ون به رانندگی به خانه بعدی. "این ما را همه شب به آمار پنج خانه در اینجا!"

بعدی خانه آورده بیشتر از همان. در زمان ما کشیده تا آخرین نمایش روز ما هر دو دعا که این خانه خواهد بود. آن را قطعا امیدوار کننده ترین از دسته اما همانطور که ما ایستاده بود در حیاط خلوت صحبت کردن بیش از همه چیز ما می خواهم دیده می شود که بعد من شروع به احساس غرق شدن.

این بود تمام حیاط پر از تپه از خاک که تحت پوشش سپتیک تانک (و چیزی به نام زهکشی زمینه) و نبود لوله های مشخص شده با کارتونی-به دنبال جمجمه اندود و مرگ و خطر (به اجازه دهید هر کسی کنجکاو به اندازه کافی برای باز کردن آنها که پر از متان). بدون آن ناآشنا صدا است که به نظر می رسید از بوش ما ایستاده بودند کنار. در ابتدا من فکر کردم آن بود cicadas, اما آن را تا زمانی که مسکن ما نگاه کردن و yelped که من متوجه شدم ما خشم یک نه بزرگ مار زنگی. ما به سرعت به عقب میفروخت دور از او و سپس به تماشای او به عنوان slithered به ریختن و برخوردی خشن روبرو سر خود را به طوری که او می تواند نگه داشتن چشم در آمریکا تا زمانی که ما به سمت چپ.

ما متوجه شدم که درایو را به سمت بی پایان ترافیک و مایل از فروشگاههای جعبه بزرگ است که در حالی که ما به دنبال آن بودند که در شهر کوچک احساس, ما هنوز هم می خواستم همینطور نوه ها از امکانات درمان ضایعات و میریزد که به احتمال زیاد شرکت تصمیم گرفتند که توسط زنبور عسل از مارهای سمی.

همین دلیل است که ما در نهایت حل و فصل در یک شهر که تا به حال بهترین از هر دو جهان: یک هدف در "در حال اجرا" فاصله اما به اندازه کافی دور از فشار و شلوغی از شهر که ما می توانید ببینید که این ستاره ها در شب و صفر است. سر و صدا. مارها.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن